
? حسین_ترکاشوند
✍️ سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ که بهنوعی اوج جنبش سبز بود، اصلاحطلبان از شیوه همیشگی و ایدئولوژی سیاسیشان فاصله گرفتند و به سمت جنبشهای اجتماعی حرکت کردند. در واقع عملکرد اصلاحطلبان در این دو سال، از انتخابات ریاستجمهوری دهم تا انتخابات مجلس نهم، انحرافی از سیر کلی مشی سیاسی آنها بود. ایدئولوژی انتخاباتی اصلاحطلبان همواره ورود به قدرت ولو به میزان اندک از طریق انتخابات بوده و هرگز میانه خوبی با خیابان نداشتهاند. این انحراف باعث نزدیکی هرچه بیشتر اصلاحطلبان به رهبران جنبش سبز و دفاع از شیوه سیاسی آنها در این جنبش شد که البته دوامی نداشت و به سرعت اصلاحطلبان راه خود را از موسوی و کروبی جدا کرده و به مسیر پیشین خود برگشتند. در واقع، اصلاحطلبان نخستین گروهی ودند که به جنبش سبز پشت کرده و به ضدیت با موسوی و کروبی پرداختند. سوال اینجاست که چرا در حال حاضر اصلاحطلبان تلاش میکنند تا موسوی و کروبی را به خود نزدیک نشان داده و عملکرد سیاسیشان را ادامه همان مسیری نشان دهند که موسوی و کروبی از ۸۸ آغاز کردند؟
✍️رهبران جنبش سبز آشکارا از ابتدای این خیزش به جنبشی اجتماعی تکیه کردند و زمانی که مسیر ورود به قدرت و تغییر از بالا را بنبست دیدند، به فکر مسیر جایگزین و استفاده از فشار مردم افتادند. مسیر خیابان، مسیری نیست که لزوما اختیار نتایج حاصل از آن در دست سازماندهندگان اعتراضات باشد و این موضوع برای اصلاحطلبان تهیدی خطرناک به شمار میرفت. هرچند موسوی و کروبی هرگز خواستار تغییر نظام و قانون اساسی نشدند اما با علم به اینکه نمیتوانند از نتیجه اعتراضات خیابانی مطمئن باشند و چه بسا اعتراضات به تغییر نظام جمهوری اسلامی هم کشیده شود، به پای این مسیر ماندند تا آنکه در حصر رفتند. اما شخصیتهای دیگری همچون سید محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی، نمیخواستند چنین ریسکی را پذیرفته و به نتایج احتمالی اعتراضات خیابانی تن بدهند. درنتیجه، از انتخابات مجلس نهم که خاتمی در شعبهای در شهر دماوند در انتخابات شرکت کرد و رای داد (صندوقی که توسط شورای نگهبان باطل اعلام شد!) مسیر فاصله گرفتن اصلاحطلبان از جنبش سبز آغاز شد. به گواه خانوادههای محصورین و همچنین مشاهده وضعیت رهنورد، کروبی و موسوی، اصلاحطلبان هرگز اراده قوی برای پیگیری رفع حصر نداشتند و فقط موضوع رفع حصر را به بهانهای برای رایآوری تبدیل کردند.
✍️هرچند ایستادگی زهرا رهنورد، مهدی کروبی و میرحسین موسوی بر سر مواضعشان و مقابله با علی خامنهای قابل احترام است، اما به نظر میرسد که بدنه جامعه از مطالبات جنبش سبز از زبان رهبرانش که اجرای بدون تنازل قانون اساسی بود، فراتر رفته و چنین مطالبهای دیگر پاسخگوی نیاز سیاسی مردم نیست. از سوی دیگر، تصمیم اشتباه موسوی و کروبی در رای دادن در انتخابات مجلس و رای به حسن روحانی، عملا ضربه سهمگینی به گفتمان جنبش سبز که با مشروعیتزدایی از شورای نگهبان و شیوه برگزاری انتخابات در جمهوری اسلامی آغاز شده بود، وارد کرد. مردمی که دل در گرو جنبش سبز داشتند و به دلیل ایستادگی رهبران آن بر سر حقوق مردم، دلخوش به آینده سیاسی این جنبش بودند، وقتی دیدند که موسوی و کروبی هم در تشخیص اهمیت سیاسی انتخابات مجلس دهم و دولت دوازدهم دچار خطا شده و عملا در زمین بازی شورای نگهبان بازی کردند، میخ آخر بر تابوت جنبش سبز زده شد. واقعیت این است که اگر رهبران جنبش آشکارا اعلام نکنند که قانون اساسی باید تغییر کرده و به یک نظام سکولار و دموکراتیک تبدیل شود، همانطور که در چندسال اخیر این اتفاق رخ داده، روزبهروز از تعداد حامیان سیاسیشان درمیان مردم کاسته شده و خواهد شد.
✍️بنا به دلایلی که گفته شد، گفتمان جنبش سبز که همچنان یک پا در نظام جمهوری اسلامی داشت بهشدت تضعیف شد و مرکز ثقل اعتراضهای مردمی بهصورت کامل به بیرون از نظام انتقال پیدا کرد. این پدیده خود را در اعتراضات دیماه ۹۶ آشکارا خود را نشان داد و از شعارهای معترضان که رنگ و بوی مذهبی و انقلاب ۵۷ نداشت گرفته تا مقابله و استهزاء اصلاحطلبان با آن، نشانگر این انتقال بود. در چنین شرایطی، وقتی که اصلاحطلبان سرمایه اجتماعی خود را ازدسترفته میبینند، میخواهند با پرداختن دوباره به موسوی و کروبی، جلوی موج حرکت به بیرون از نظام را گرفته و از آبروی باقیمانده برای محصورین به سود ایدئولوژی سیاسی خود بهره بگیرند. اصلاحطلبان تردید ندارند که موسوی و کروبی حتی اگر از حصر آزاد شوند، توانایی ادامه مسیر جنبش سبز را ندارند. حصر رهبران جنبش سبز و اشاره گاه به گاه اصلاحطلبان به آنها از طریق برانگیختن نوستالوژی جنبش سبز، همواره ابزاری در دستان اصلاحطلبان بوده تا بتوانند برای ورود به قدرت، حفظ موقعیت خود و درنهایت حفاظت از جمهوری اسلامی از آن استفاده کنند.
منبع : دیدگاه نو
? نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه شبکه جهانی کلمه نیست.
? مقاله هاى منتشر شده تنها بازتاب دهنده نظر نويسنده آن است.