
یکی از همراهان “شبکه کلمه”، در یادداشت ارسالی خود درباره نقش علما و فعالان مذهبی اهل سنت در خیزش انقلابی اخیر مردم ایران نوشت:
در پی قیام مردمی ایران یکی از نهادها یا جریانهایی که ماهیت وجودی خود را ترمیم و بازیابی کرد جامعهی علما و روحانیون اهل سنت بودند، جامعهای که در طول تاریخ بعد از انقلاب ۵۷ (بخوانید تبانی ۵۷) به شدت تحت فشارهای مذهبی و امنیتی قرار گرفت تا کارایی و کاریزمای خود را از دست بدهد.
دقیقا بعد از ورود خمینی به ایران توسط فرانسویها، رهبران اهل سنت از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب کشور در معرض ترور، دستگیری، تبعید و اعدام قرار گرفتند و مبارزهای نابرابر بین آنان و حاکمیت شیعه شکل گرفت تا جایی که حکومت تا تخریب برخی مساجد یا پایین کشیدن علمای دلسوز از منبر جمعه و جماعت و گماشتن افراد سرسپرده و یا حتی دخالت در موادِ درسی «مدارس دینی» اهل سنت پیش رفت تا شائبهی هر فکر دینی غیرِ همراستا با سیاستهای ایدئولوژیک حکومت از ریشه نابود شود و از رهبران دینی و فکری اهل سنت تنها کالبدی بیروح و اطاعتپذیر باقی بماند.
طی ۴۳ سال اخیر رژیم ضمن تهدید، ارعاب و بازجویی و احضار علمای روشنضمیر سعی در ایجاد تفرقه و کشمکش داخلی بین تشکلها و احزابِ مختلف اهل سنت میکرد تا با کاشتن بذر کینه و نفاق سبب واگرایی و تفرق آنان شده و عملا این قوهی عاقلهی جامعه را فاشل و ناکارآمد نماید تا قوهی عامله یا همان جمعیت بزرگ اهل سنت بیراهبر در تلهی افکار پلید رژیم به بیراهه برود.
این توطئههای پیدا و پنهان طی سالهای اخیر تا حدودی سبب عدم تمرکز علما و ضعف آنان در قبال وظایف سیاسی، اجتماعی و گاها دینیشان شده بود و دستگاه حاکمیت که از بادهی غرور سرمست شده با دلخوشی به نتیجه بخش بودنِ سیاستهایش هر روز و بیوقفه فشارهای خود را بر این نهاد منکوب شده بیشتر و بیشتر می کرد.
اما با شروع خیزش مردمی و در اوج فعالیتِ ماشینِ سرکوب نظام، به ویژه خشونتِ عریان و جنایتهای جمعه خونین بلوچستان، جریان روحایت اهل سنت در یک حرکت منسجم، حکیمانه و جمعی در قالب بیانیههای تصویری با کنار گزاشتن حجابِ ترس و با شجاعتی ستودنی در مقابل دوربین ظاهر شده، با اعتماد به نفس و کاملا سرزنشگر، قتلعامها، دستگیریها و ظلم و ستمهای رفته بر مردم را محکوم و با زبانی رسا بدون مجامله پیامی واضح را به حاکمیت فرستادند و آن اینکه تمامی خباثتهای حاکمیت برای به حاشیه راندنِ رهبران اهل سنت و منزوی کردنشان شکست خورده است.
بر هیچ مسلمان ملتزمی پوشیده نیست که سخنان و متن بیانیههای ماموستاها و مولوی های اهل سنت در جو خفقان زده و پلیسی-امنیتیِ کشور مصداق کامل جهاد فی سبیل الله است چرا که پیامبر گرامیمان ﷺ میفرمایند: «أفضلُ الجهادِ كلمةُ عدلٍ عند سلطان جائرٍ» رواه ابوداود/ترمزی
یعنی «بالاترین جهاد کلمهی حق در نزد حاکم ظالم میباشد»
و در جای دیگر می فرمایند: «جَاهِدُوا الْمُشْرِكِينَ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَأَلْسِنَتِكُمْ» رواه ابوداود/نسائی/احمد
یعنی «با مال و جان و زبان تان به جهاد مشرکان بروید»
این حرکتِ مبارک، تبلور همبستگی و پیوستگی نحلههای مختلف اهل سنت در مقابل حاکمیت بود و بازتاب آن در رسانهها همچون صائقهای بر سر رژیم فرود آمد چرا که به خوبی بر معنا و مفهوم آن واقف است و خوب می داند که در نهایت تنها نیرویی که می تواند این حاکمیت ظلم و جور و خرافه را به چالش بکشد از بطن همین جامعه موحدان اهل سنت با توجیهات و رهبریِ بزرگان دینی خواهد بود نه با گعدههای برهنگی یا شعار دخترکانی که روسری آتش میزنند و یا در خیابانها پسران نامحرم را به آغوش می کشند!
به همین دلیل حکومت ابتدائا سعی در بیاهمیت نشان دادن این اجتماعات نمود و در گام بعدی شروع به دستگیری و ربودن ماموستاها کرد که البته با اعتراض جوانان در خیابانها مواجه شد و این نیز پیامی دیگر به حاکمیت بود که رهبران دینی، خط قرمز مردم بوده و در قبال این افعالِ نظام ساکت نخواهند بود.
بر این اساس توصیه می شود که:
۱-این علما در مسیر صحیح تاریخ ایستادهاند، پس مسیری را که کلید زدهاند متوقف نکنند و متحدتر از هر زمان دیگری از هم حمایت کنند چرا که آنان هم اکنون در کانون توجهات و انظار داخل و خارج قرار گرفته و به عنوان یکی از ارکان حرکت های دینی، سیاسی و اجتماعی پیشرو در این قیام شناخته شده و مواضع آنان خون تازهای به رگهای خیزش مردم سرازیر کرده و چشم امید بسیاری از مردم به آنان است.
۲-اصناف و طبقات مختلف مردمی مانند دانشجویان، اساتید دانشگاه، فرهنگیان و کسبه و… نیز با چنین اجتماعات علنی و قرائت مطالبات خود باعث پراکندگی تمرکز حاکمیت شوند تا فشارهای امنیتی و سیاسی بر رهبران دینی تا حدی کاهش یابد.
۳- مردم و جوانان در خصوص تعرض حاکمیت به رهبرانشان سکوت نکرده و بیباکانه از آنان دفاع نمایند چرا که اگر در این مهم قصور نمایند و ماموستاها را حمایت نکنند در آینده نه از تاک نشانی میماند و نه از تاکنشان.