شبکه کلمه| حسین رزاق، فعال سیاسی در زندان اوین با نوشتن مطلبی از زندان اوین در نقد اعدام های اخیر اینگونه نوشته است: باشند و کدام کوی مانده بیسری که بر دار نشده باشد؟ کدام روز گذشته که جامهی عزا بر تنمان نرفته باشد و کدام روزگار رفته که داغ دلبندی بر دل مادری بند نکرده باشند؟
آنها میکُشند؛ از چهار دهه بیشتر گذشته که هر روز به بند کشیدهاند و هر هفته با بانگ حی علی الاعدام بر دار کشتهاند. و دریغ از بامدادی که شب شود بی نفیر گلولهای بر سینه و چشمی یا زمختی طنابی بر گردنی و سردی دستبندی بر دستی و سرخی تازیانه و باتومی بر تنی!
چهل و پنج سال است این سیاهی وطن را میبلعد و اینروزها هم سور عزای ما را بر دریای خونی نشسته که با انتقامکشی از مردم براه انداخته و هر روز، آبادی به آبادی جان و جوانی میجوید برای سربداری. در وهم عبرتی برای ملتی که در اندیشهی آتیهای بی سایه شوم استبداد است!
اما چه باک که قامت سربداران وطن بر سر هر آبادی، پرچم ماست تا برانداختن بنیان این تباهی مطلقه، تا آزادی.