سیاسیمقاله

وقتی «خاوری» آفتابه دزد شد!

شبکه کلمه| محمدحسین روانبخش، در یادداشتی درباره فساد در جمهوری اسلامی نوشت: عمق دردها و واقعیت دغدغه‌های جامعه را باید در جوک‌های آن‌ها یافت، جایی که وقتی دیگر کار به جایی می‌رسد که انتقاد و اعتراض تاثیری ندارد یا هزینه‌ای بی‌فایده دارد، و رنج چنان عظیم می‌شود که حتی امید به اعتراض هم نیست، جامعه به لطیفه‌هایی پناه می‌برد که آخرین پناهگاه است.

مردم با تمسخر به دردهای خویش می‌خندند و این گونه نشان می‌دهند که اگر دست‌ها بسته و فریاد ممکن نیست اما هنوز می‌توان با خنده‌ای تلخ، بیزاری خویش را نشان داد و قدرت فائقه را حقیر نشان داد.

شاهد این ادعا جوک‌هایی است که این روزها درباره‌ی فساد چای دبش دیده و شنیده می‌شود؛ و یکی که چشم مرا خیلی گرفته است همانی است که با عکس «محمود خاوری» رئیس بانک ملی در زمان «معجزه‌ی هزار‌ه‌ی سوم!» منتشر شده و در فضای مجازی می‌چرخد (همان که هم عکسش را با چفیه در راهپیمایی انقلابی دیده‌ایم و هم عکسش را با شلوارک در کازینوهای کانادا)
حالا کنار عکس پرسنلی او نوشته‌اند: «پاشو بیا ایران، دیگه کسی با تو کاری نداره، تو الان یک آفتابه دزدی…»

کدام انتقاد و اعتراض می‌تواند همچون این لطیفه‌ی سیاسی، از سویی وضعیت آشفته کشور را نشان دهد و از سوی دیگر این قدر شفاف و عمیق به مدعیان پیشرفت بفهماند که حاصل کارشان فقط به درد تمسخر می‌خورد؛ انتشار چنین متن‌هایی آگاهی کم‌نظیر مردم و نگاه از بالای آن‌ها نسبت به مسئولان پرمدعا را نشان می‌دهد؛ و از همه مهم‌تر به نظرم آنچه از این روزها به یاد می‌ماند و تاریخ آن را بازگو می‌کند همین جوک‌هاست.

آیندگان واقعیت این روزهای ما را از خلال این لطیفه‌ها تحلیل خواهند کرد… پس مبارک باد لقب «آفتابه دزد» برای برادر محمود خاوری؛ و درود بر ذهن‌هایی که جوک‌هایی جاودانه می‌سازند.

دکمه بازگشت به بالا