شبکه کلمه| علی افشاری، فعال دانشجویی در یادداشتی درباره انتخابات نوشت:
سادهنگرترین و تخیلیترین ایده ممکن در سیاست کنونی ایران، دلخوش کردن به تغییرات مثبت ولو کوچک از طریق فراکسیون اقلیت با محوریت چهرههایی چون علی مطهری است!
به سختی میتوان تزویر پنهان شده پشت این ایده را رد کرد که تنها نتیجه گذرای آن کمک به نظام استبدادی تغییرناپذیر برای کاهش هزینههای برگزاری بیآبروترین انتخابات طول تاریخ خود است!
اساسا بین این جمع و اکثر اقشار و نیروهای سیاسی معترض و خواهان تغییرات مردم محور در ایران، بیگانگی وجود دارد. اختلاف اصلی بر سر تعریف مشکل و اهداف ایجابی است نه راهکار ناممکن و عبث ارائه شده.
آنها به نهاد ولایتفقیه، سپاه و دلواپسها به مراتب نزدیکتر هستند. استقبال فارس، تسنیم و اصولگرایان افراطی خود گواه این واقعیت است که حتی از آنها چماقی برای کوبیدن سیدمحمد خاتمی ساختهاند!
جماعتی که این ایده تخیلی را دادهاند، فرقی بین انتخابات در کشورهای دمکراتیک و اقتدارگرا قائل نیستند. مشابه نهاد ولایت فقیه، نگاه آئینی و تکلیفی به انتخابات دارند.
ظاهرا از دید آنها صرف وجود صندوق رای برای اعتبار دادن به انتخابات کافی است؛ فرقی نمیکند که یک کیلو پرتقال برای انتخاب یک کیلو موجود باشد یا خروارها پرتقال متفاوت!
بخش زیادی از امضا کنندگان و چه بسا نویسندگان متن همین وعده گشایش تدریجی را در ظهور پروژه «بنفش» و تلاش برای بستن پرونده جنبش سبز نیز به خلق الله دادند اما فردای شروع به کار دولت اعتدال یا پست گرفتند یا به کشور برگشته و مشکلات امنیتیشان را حل کردند و یا در خانه نشستند! پاسخگوی افکار عمومی هم نبوده و نیستند که چه طور شد مجاری رقابت و مشارکت سیاسی در انتخاباتهای بعد از ۹۲ بستهتر، محدودتر و رقابتها تهی از معنا شد؟
چه پاسخی در برابر فریبکاری روحانی وجود دارد؟
دستپاچگی و شیفتگی هولگونه در رای دادن به گزینههای دست چندم و تحمیلی ولیفقیه خودکامه در انتخابات مجلس دهم نه تنها منجر به افزایش محدوده رقابتی در دوره یازدهم نشد بلکه بر شمار ردصلاحیتها نیز افزوده شد.
اما آنها نه تنها حاضر به پاسخگویی و مسئولیتپذیری نیستند بلکه کماکان از شفابخشی صندوقهای رای ولایی داد سخن سر میدهند که مردم بعد از دو دهه تجربه دیدهاند که کور کننده است و ناتوان از مهار سیر قهقرایی فزاینده اوضاع.
البته از کسانی که در کل دوران عمر سیاسی خود جز انتخابات محوری، همیشگی دانستن جمهوری اسلامی و فقدان باور اصولی و غیرابزاری به جامعهمحوری، سابقه دیگری ندارند!، انتظار دیگری هم نمیتوان داشت. آنها در بین اصلاحطلبان هم جایگاهی ندارند چه برسد به جامعه خواهان تغییرات در ایران.